ایلینایلین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

دختر قشنگ من

وروجک های من

گفتم قشنگ وایستین میخوام عکس بگیرم < قربون هر سه تاییتون برم > اذر ماه 93 خونه مامان بزرگ مصادف با تولد ارماز جان خاله طاهره انشالله همیشه اینجوری شاد و خوشحال و مسخره باشین خوشمزه های من .  و انشالله کار بابایی درست شه از تهران بریم یک هوای تمیز و یه خونه حیاط دار داشته باشیم که سالم و سرزنده بزرگ شین ......امیییییییییین  ...
14 دی 1393

قدم ارماز خاله مبارک

یک عضو جدید به فامیل اضافه شد یک پسر کوچولو و بامزه که انشالله قدمش پر از خیر و برکت برای خاله طاهره و همه فامیل باشه اسمش رو گذاشتن ارماز که به معنای پایدار و محکم و ثابت قدمه که انشاالله مثل اسمش باشه. به بهانه اومدن ارماز جان دو هفته گنبد بودیم و کلی خوش گذشت ، حسابی بازی کردین و شیطونی کردین و هر روز صبح که بلند میشدیم امیر جان کاپشن و جورابش رو میاورد و میگفت بریم ماما ، میگفتم مامان بزار صبحانه بخوریم بعد و خلاصه دو هفته هم خوب بود هم خسته کننده به زندگی ارام تهران عادت کردیم به پای خاله ها و دایی ها نمیرسیم دیگه تنبل شدیم .
10 دی 1393

بدون عنوان

سلام ایلین و امیر عزیز امیدوارم یک روزی این نوشته ها رو بخونین و قدردان زحمت پدر و مادر خود باشید هر چند هر کاری میکنم از دل و جان است و دوست دارم و با عشق به شما قدم ورمیدارم ولی خوووووب دوست ندارم یک روز جلوم وایستین و بگین وظیفه ات بوده چون هیچ وقت خودم همچنین کاری رو نکردم و نمیکنم . چند وقتیه ایلین جون میگه مامان به بچه ها جایزه میدم چرا به من نمیدن امروز کتاب داستان و ساعت مچی قورباغه ای و خط کش فانتزی گرفتم بردم مهد بهت بدن، موقع بیرون اومدن چشای خوشگلت داشتن برق میزدن و دهنت کوچولوت تا گوشات باز بودن اینقد خوشحال بودی که اندازه نداره و چقدر از خودت راضی بودی و کادو به دست تا خونه اومدی عزیزم خیلی خوشحال شدم که راضی بودی نمیدونم تا...
10 دی 1393
1